دغدغه های یه مرد

سن‌مون وقتی بالا برهخوب می‌فهمیم که بدترین و دردناک‌ترین اتفاق اینه که ندونیم ممکنه این‌بار آخرین‌باری باشه که باهاش حرف می‌زنیمبارآخریه که گوش می‌کنیمشبارِ آخریه که بغلش می‌کنیمبارِ آخریه که نگاش می‌کنیمکه اگه بدونیمبیشتر باهاش حرف می‌زنیمحواس جمع‌تر گوش می‌کنیمشمحکم‌تر بغلش می‌کنیم و عمیق‌تر نگاش می‌کنیمدیدم که می‌گمپس تا فرصت هستمراقب داشته‌هامون باشیم دغدغه های یه مرد ...

آدم‌ها رو خوب یاد بگیریمدرست مثلِ کشفِ یه خونهبا همه‌یِ زوایای ناشناخته‌شآجر به آجرهیچ‌کس هیچ خونه‌ای رو بعد از یاد گرفتنِ همه‌یِ اتاق‌هاشبه هوسِ خونه‌یِ جدید ترک نمی‌کنهو هیچ آدمِ نرمالیآغوشِ امن و موندگار کسی روبه هوسِ یک تنِ جدیدتلاش می‌کنه خوب‌تر و عمیق‌تر بشناسهو اون‌وقت یک عمر از زیستن در اون فضالذت ببره و آرامش داشته باشهآدما رو خوب یاد بگیریمخوب کشفِ‌شون‌کنیمنه برایِ گشتن دنبال بهانه و جدا شدنبرایِ این که بتونیم با احساسِ تعلقبا مهرورزی و دیدن و دیده‌شدنیک عمر رو در کنارِ هم در آرامشی دل‌خواه زندگی کنیممراقب داشته‌هامون باشیم دغدغه های یه مرد ...

اغلبِ آدما اولین ‌خیانت‌ روخودشون'>خودشون به خودشون می‌کنندرست همون‌جایی که قبل از شناختِ کافی‌و دوست‌داشتنِ خوبی‌هایِ خودشونکسی رو واردِ زندگی‌شون می‌کننو انتظار دارن دوست داشته بشنکسی که قبل از همه و بیشتر از همهبه خودش احترام نمی‌زاره و خودشو دوست ندارهاگه جدایی و تنهایی پیش بیاد براشلطمه‌یِ بزرگی می‌خورهاغلبِ انتخاب‌هایی که صرفا از سرِ تنهایی و حالِ بد و یا جایگزین کردن اتفاق می‌افتنمحکوم به شکست هستنوقتی حالتون با خودتون خوبهوقتی خودتون رو دوست دارینهمون‌جا دنبالِ یه آدمِ همراه بگردیندرست‌ترین انتخاب‌هامالِ همون موقع‌ستمراقب داشته‌هامون باشیم دغدغه های یه مرد ...